مکتب سینمایی مونتاژ ، زاده سینمای شوروی
 
درباره وبلاگ


هدیه ای از طرف متیلدا
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

تریا سینما
شیشه کوچیک عمر سینمای جهان وبلاگ کوچیک منه




مکتب مونتاژ

بی شک زادگاه مکتب مونتاژ شوروی است. عمر ساخت فیلم های نمونه ای در این مکتب بیش از شش سال طول نکشید ولی این دوره از آن جهت در تاریخ سینما قابل ذکر است که تلفیق و ترکیب نماها به عنوان مونتاژ اهمیت پیدا می کند. کلمه ی "فرمالیسم" در سینما به موضوعات زیادی اطلاق شده است ولی این نام برای اولین بار بر روی همین مکتب مونتاژ گذاشته شد.

نگاهی به سینمای شوروی قبل از مکتب مونتاژ

1. سینمای شوروی در آن سال ها سینمای خاص و ویژه ای نبود. یک سری فیلم های ملودرام که دارای ریتمی کند و عذاب آور بود، در شوروی تولید می شد که مناسب تماشاگر نبود.

2. خیلی از فیلم های آن زمان اقتباش ادبی بودند. پدر سرگئی (1917) تصویر دوریان گری (1915)

3. خیلی از فیلم ها به خاطر نبوغ بازیگران و بازی آنها در آن سال ها مورد توجه بود.

* روسیه بازیگران بزرگی از همان سال های اولیه ی تاریخ سینما داشت و هیچ کشوری از نظر متد های بازیگری تئاتر و سینما به پای آن ها نمی رسد. بی جهت نیست که مدرسه ی معروفبازیگری "اکتورز استودیو" که بازیگران بزرگی مثل مارلون براندو، آنتونی کوئین، جیمز دین، پل نیومن و ... را تربیت کرد، تعالیم بازیگری "استانیسلاوسکی" را محور آموزش های خود قرار داد.

4. سال 1917 انقلاب سرخ (کمونیستی) پیروز می شود و استقرار حکومت تا 1919 ادامه می یابد.

5. با کنار رفتن تزارها و روی کار آمدن کمونیست ها، سینمای شوروی بلاتکلیف می ماند ولی لنین (رهبر کمونیست ها) همان اول با این جمله تکلیف همه را روشن می کند : "سینما در بین همه ی هنر ها و رسانه ها برای ما و بقیه ی هنرها برای دیگران !. ما از سینما خیلی استفاده خواهیم کرد."

6. سال 1919 کمیته ای از طرف دولت تشکیل می شود که نظارتی به ساخت و پخش فیلم ها داشته باشد تا مغایرتی با اهداف کمونیستی نداشته باشد. جالب است که یکی از اعضای این گروه همسر لنین بود ! .

7. اولین مدرسه ی سینمایی جهان زیر نظر این کمیته تشکیل شد. اسم این مرکز "مدرسه ی هنر سینما" بود.

8. سینماگران مجبور شدند فیلم های تبلیغاتی برای سرخ ها و کمونیست ها بسازند. در این بین عده ایی هم نپذیرفتند و از روسیه مهاجرت کردند.

9. کسانی که شروع به فیلم سازی کردند بطور آشکار گفتند که آنها جنبه ی سرگرم کننده ی سینما را نمی خواهند و تصمیم دارند از طریق سینما کمونیسم را ترویج دهند

10. در این دوره عده ای از نظریه پردازان سینما به وجود آمدند که می گفتند : "سینما یعنی مونتاژ ! "

مکتب مونتاژ (فرمالیسم) چگونه به وجود آمد ؟

برای آنکه چگونگی ظهور این مکتب را در شوروی بررسی کنیم، بهترین روش پیگیری فعالیت های شخصیت های اصلی این جریان است :

1. ژیگاورتف   فیلمبردار و مستند ساز خبری بود. از طرف کمیته، مسئول بررسی فیلم های مستند شد. او در حین بررسی فیلم های مستند به نتیجه ای رسید : ما از طریق فیلم های داستانی نمی توانیم به اهداف کمونیستی برسیم، بلکه باید از فیلم های مستند خبری استفاده کنیم. وی معتقد بود حتی فیلم های مستند نیز کافی نیست و باید فیلم، خبر نما و واقع نما باشد. بطوری که برای بیننده واقعی و مستند باشد. وی فیلم های خبری-کمونیستی خود را با مونتاژ تزئین کرد : سینما - چشم * سینما - حقیقت * مردی با یک دوربین فیلمبرداری

2. سرگئی آیزنشتاین   کار هنری را با کارگردانی تئاتر آغاز کرد. کارهای "گریفث" را بررسی کرد و مقالاتی راجع به او نوشت. وی معتقد بود باید طوری از مونتاژ استفاده کرد که صحنه ها استعاره نداشته باشند و فقط عینیت را بیان کنند. وی می خواست با مونتاژ دلایل پیوند نماها را به تماشاگر بفهماند.

3. لف کوله شف   فیلمساز، مدرس و تئوریسین مدرسه ی دولتی هنر سینما بود.

4. وسوالد پودوفکین   وی معتقد بود باید تلفیق تناها را بصورت منطق سینمایی انجام داد.

نظریه ی پودوفکین : ترکیب نماهای جداگانه با هم یک نما را خلق می کند که باعث به وجود آمدن معنی می شود. این نظریه "تدوین بنیادی" نام گرفت.

آزمایش معروف کوله شف و پودوفکین

این استاد و شاگرد با هم دست به کار شدند تا نظریه ی خود را ثابت کنند :

الف) نمایی ممتد و بصورت  closeup  به مدت چند دقیقه از موژوخین گرفته شد.

ب) سه نمای مختلف دیگر نیز گرفته شد : 1.بشقاب سوپ روی میز  2.تابوت حاوی نمای یک زن  3.دختر بچه ای که با عروسک بازی می کند

ج) همه ی این نماها به همان نمای ممتد موژوخین قطع شد. یعنی موژوخین+بشقاب+موژوخین+تابوت+...

پ) این شش پلان که در همه ی آنها نمای موژوخین ثابت بود برای مردم نمایش داده شد.

ت) مردم با دیدن این فیلم گفتند موژوخین بازیگر بزرگی است ! چون در هر صحنه، حالت مربوط به آن نما را گرفته است و این باعث خوشحالی کوله شف و پودوفکین شد.

اختلاف پودوفکین و آیزنشتاین

پودوفکین : نمایA + نمایB = نمای AB

آیزنشتاین : نمایA + نمایB  = نمای C    (مونتاژ دیالکتیک)

پودوفکین با اشاره به اینکه تکه های فیلم همان نقشی را برای فیلم ساز دارد که نت های موسیقی برای آهنگ ساز گفت : &laquo; با در نظر گرفتن کار فیلم ساز متوجه می شویم که ماده خام فعال چیزی جز همان تکه های سلولویید که قسمت های جداگانه رویداد از دیدگاههای مختلف روی آن ضبط شده است ،نیست. شکل هایی که روی پرده می افتد و نمایش سینمایی رویداد فیلم برداری شده را می سازد از همین تکه ها به وجود می آید . از این رو دست مایه فیلم ساز از فرایند های واقعی که در فضای واقعی و زمان واقعی رخ می دهند تشکیل نمی شود . بلکه از آن تکه های سلولویید تشکیل می شود که این فرایند ها بر روی آن ضبط شده است . این سلولویید کاملا تابع اراده کارگردانی است که تدوینش می کند . او می تواند در قالب هر نوع شکلی از فرم سینمایی همه وقفه ها را حذف کند و بدینسان رویداد را تا بالاترین حد دلخواه خود در زمان متمرکز سازد . &raquo;
همچنین آیزنشتاین گفت : &laquo; دستمایه های سینما از تکه های فیلم تشکیل می شود و روش ترکیت عبارت است از الحاق آنها به ترتیب خاصی که با نیروی خلاقه کشف شده است . هنر فیلم هنگام بازی هنرپیشه و فیلم برداری صحنه های مختلف شروع نمی شود این تازه تدارک دستمایه است . هنر فیلم از لحظه ای شروع می شود که کارگردان شروع می کند به ترکیب و تلفیق تکه های مختلف فیلم ولی با تلفیق آنها به صورت ترکیت مختلفی با چند نوع ترکیب متفاوت نتیجه های گوناگونی بدست می آید &raquo;
آیزنشتاین با تدوین دیالکتیک می خواست معنای سومی خلق کند . مثلا می گفت که ما در یک نما چاقو و در یک نما قلب را نشان دهیم و از طریق این دو نما که به هم قطع می شود مفهوم سوگواری را به تما شاگر منتقل کنیم .
آیزنشتاین اعتقاد به استعاره ادبیاتی داشت مثلا فرض کنید کلمه &laquo; تیزهوش&raquo; از دو کلمه &laquo; تیز &raquo; و &laquo; هوش &raquo; تشکیل شده است در حالی که هر دو معنای مجزایی دارد که در ترکیب با یکدیگر معنای جدیدی را ایجاد می کند . او می خواست این موضوع را به سینما بکشاند .
از فیلم های نمونه ای این مکتب می توان به اعتصاب (۱۹۲۵) ، رزمنا و پودمکین (۱۹۲۵)، اکتبر (۱۹۲۷) از آیزنشتاین و مادر (۱۹۲۶) از پودوفکین اشاره کرد.

در فیلم های نمونه ای این مکتب یک کاراکتر خاص زیاد مطرح نمی شود. معمولآ شخصیت های داخلی فیلم بصورت جمعی و گروهی اند. به همین دلیل بیشتر از نابازیگر ها در این فیلم ها استفاده می شد. در سال ۱۹۳۰ وقتی استالین به جای لنین در رآس حکومت کمونیست ها قرار گرفت، دستور داد فیلم های عامه پسند ساخته شوند. به این ترتیب این مکتب در سال ۱۹۳۰ فروکش کرد و بعد ها کارگردانان از این مکتب تآثیر گرفتند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







جمعه 30 دی 1390برچسب:, :: 20:3 ::  نويسنده : مجتبی